قرار گرفتن شرکت در مسیر رشد، خبر خوشایندی برای صاحبان کسب و کارها خواهد بود. چالش اساسی آن است که هر شرکتی بتواند این روند رو به رشد خود را حفظ کرده و با گسترش کسب و کار خود، فرصتهای بیشتری را بدست آورد.
در عین حال که اتوماسیون فرآیندها و وظایف کاری مانند پرداخت حقوق، کارهای حسابداری و حتی بازاریابی و فرآیندهای جذب مشتری برای مدیران شرکتها امری بدیهی محسوب میشود، فرآیند فروش از این قاعده مستثنی باقی میماند. چرا فرآیند فروش کمترین بهره را از تکنولوژی برده است؟ شاید به این دلیل باشد که فروش در اصطلاح سنتی همان کسب و کار مردمی (بجای وظیفهگرا) در نظر گرفته میشود. بنابراین منطقاً تکنولوژی به عنوان اولین راهحل، مد نظر مدیران نخواهد بود. برای رشد و توسعه در بخش فروش و حفظ آن، اولین رویکرد افزایش تعداد کارمندان تیم فروش است. اما بکارگیری چنین راهحل ساده و سریعی میتواند مدیران را با چالشهایی همچون آموزش، هدایت و آشنا کردن کارمندان جدید با فرآیند فروش مواجه کند.
در بخش فروش نیز همچون سایر بخشهای کسب و کار بهتر است افزایش کارایی کل تیم بجای افزایش تعداد کارمندان فروش و یا در کنار آن درنظر گرفته شود. استفاده از تکنولوژیها و ابزارهای فروش میتواند کارایی کارمندان فروش را بدون آنکه بار کاری آنها را زیاد کند، افزایش دهد. از آنجا که نادیده گرفتن تکنولوژی فروش و عدم بهرهگیری از آن جهت افزایش کارایی تیم فروش، در بلند مدت میتواند سازمانها را متحمل هزینه کند، با این حال مدیران همچنان از بکارگیری آن سرباز میزنند. بر اساس تحقیقات انجام شده حداقل چهار روش وجود دارد که در آن شرکت بدلیل عدم بکارگیری تکنولوژی توانمندسازی فروش، درآمد و سهم بازار خود را از دست میدهند. این روشها عبارتند از:
برای مطالعهی ادامهی مقاله به لینک زیر مراجعه کنید:
اصطلاح برندسازی (Branding) برای عموم مردم تداعی کننده کمپینهای تبلیغاتی پرهزینه و داشتن مشاوران گران قیمت است. اما حقیقتاً با راهحلهای ساده دیگری نیز میتوان برندسازی را انجام داد. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
اهمیت برندسازی
بر اساس آنچه که در سایت ویکیپدیا نوشته شده است، کلمهی برند (Brand) به معنای نام، اصطلاح، طرح، نماد یا هرگونه ویژگی دیگری است که محصول یک فروشنده را از سایر فروشندگان متمایز میکند، در حالیکه به عقیدهی بازاریابان، برند چیزی فراتر از آن است. در حقیقت برند تضمینی برای مشتری است. هنگامی که شما از برند خاصی محصولی را خریداری میکنید، کاملا با محصول خریداری شده آشنا بوده و به آن اطمینان دارید. برای مثال هنگامی که شما محصولات شرکت نایک (Nike) را خریداری میکنید، کاملاً از ویژگیهای محصولات این شرکت و کیفیت آنها آگاهی دارید. بطور کلی برند (نام تجاری) وجه تمایز شما با رقبایتان است.
کسب و کارهای کوچک برای رقابت با شرکتهای بزرگ و پرسرمایه به یک قدرت پنهان (Secret Weapon) نیاز دارند. برخی با استفاده از یک مدل کسب و کار خلاقانه و جدید این کار را انجام میدهند، درحالیکه برخی دیگر تنها به قابلیتهای خود برای رقابت با شرکتهای شناختهشده تکیه میکنند. در هر دو روش هدف نهایی ایجاد مزیت رقابتی و پیشی گرفتن از رقباست.
برای مطالعهی ادامهی مقاله به لینک زیر مراجعه کنید: